فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

منصوب کردن به انگلیسی

معنی

معادل انگلیسی لغت:

accredit, appoint, constitute, instate, make, nominate, place

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد منصوب کردن

  1. مترادف:
    برگماشتن گماشتن منصب دادن منصب‌بخشیدن

ارجاع به لغت منصوب کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «منصوب کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/منصوب کردن

لغات نزدیک منصوب کردن

پیشنهاد بهبود معانی